
نسبت به آن چیزی که پیش از فرارسیدن ماه مبارک رمضان در رسانهها مطرح شده بود، سریال مرهم – با در نظر گرفتن پخش تنها دو قسمت ابتدایی آن به کارگردانی محمدرضا آهنج- آن چیزی نبوده که انتظارش را داشتیم.
البته ناگفته پیداست که برای نقد و تحلیل صحیح اثر و قضاوت درباره کم و کیف سریال ماه رمضانی صرف، پخش دو قسمت برای اینکه به انصاف و صواب رفتار کرده باشیم، کافی نیست اما به هر حال و بر اساس این داعیه که در قسمتهای نخستین یک سریالِ سی قسمتی باید قلاب مناسب برای جذب مخاطب در اثر انداخته شود، باید گفت که این سریال از این منظر علیرغم آنکه از ترکیب بازیگران جوان و نام آشنای سینما و تلویزیون بهره برده، تا حدی ضعیف عمل کرده که امیدواریم در ادامه خلاف این مساله را شاهد باشیم.
بهعنوان مثال در بخشی از قسمت دوم سریال شاهد دیالوگی بین شخصیت منیژه با بازی رؤیا جاویدنیا و زن راننده تاکسی سریال با بازی نسیم ادبی در کوه خضر هستیم و نمایی که سریال از بام شهر قم نشانمیدهد و صحبتی که در این میان از سوی راننده زن مطرح میشود: “بالاخره هر کی یه قصهای داره توی زندگیش و قصه منم قصه هزار و یکشبه… شوهرم همهچیز رو دود کرد رفت هوا و من موندم و فشار زندگی و این پسرم پارسا که همه چیزمه… “
این شیوه دیالوگ نویسی با این نوع ادبیات مشخص نیست که چه خدمتی در زمینه معرفی شخصیت انجام میدهد و به ویژه در قسمت های ابتدایی چقدر مخاطب را با کلیت اثر درگیر و همراه می سازد.
از سویی نیازی نیست که بارها در سریال گفته شود قم چگونه شهری است و منطقهای به نام پردیسان چه ویژگیهایی دارد و اینکه کدام در همین یکی دو قسمت از زبان شخصیتها تأکید میشود که این شهر فقط شهر روحانیون و مکانهای مذهبی نیست و در آن علاوه بر کبابی و فلافلی، رستورانهای شیک و لاکچری نیز وجود دارد، به نظر حشو میرسد، ضمن آنکه کمکی هم به پیشبرد قصه نمیکند.
از سوی دیگر آنچه مشهود است اینکه برخی سکانسهای سریال متأثر از فیلم معروف رضا میرکریمی یعنی “زیر نور ماه” است خاصه آنجا که یکی از روحانیون سریال با لباس مبدل در جمع کارتن خوابهای معتاد ظاهر میشود و برخی دیالوگهای گل درشت نیز از سوی او بیان میشود.
همین جا لازم است به این نکته هم اشاره کنیم که فیلمنامه سریال “مرهم” به صورت مشترک از سوی محسن جسور و حسین سلیمانی نگاشته شده که این دو پیش از این در نگارش فیلمنامههای سریالهای تلویزیونی همکاری های نسبتاً خوب و موفقیت آمیزی هم داشته اند.
در عین حال نمیتوان از کنار برخی قاببندیها و نماهای چشمنواز بهعنوان نقاط قوت اثر نیز بهراحتی گذشت، ضمن آنکه به هر حال ایده جذابی ناظر به زندگی روحانیون و خانوادههای آنها در یکی از مناطق معروف قم مورد توجه قرار گرفته اما با این حال مسلم است که در چنین آثاری بهمنظور ایجاد تعلیق روایی و کشش فرمی نیاز به بهره گیری درست از موسیقی و کنش و دیالوگ بازیگران کاملاً احساس میشود ضمن آنکه گویا فیلمنامه در برخی جاها دچار ضعفهایی است که اثرات آن را در کلیت کار میبینیم.
امید آن که در ادامه کار شاهد قوت های بیشتری از این سریال که در ژانر ملودرام اجتماعی ساختهشده باشیم به نحوی که مخاطب عام با فضای قصه و روایت داستان همراهی بیشتر و مطلوب تری داشته باشد.
سید محمدمهدی موسوی
https://news.mofid-org.ir/?p=16905