
وبگاه خبری، تحلیلی هفته نامه سراسری مفید؛
خبرگزاری مهر – مجله مهر: روز کارگر، تنها روز بزرگداشت زحمتکشان و تلاشگران و سختکوشان کشور نیست؛ روزیست برای شمردن غایبان. آنهایی که برای چرخیدن چرخ تولید رفتند، اما هرگز به خانه برنگشتند. فرصتیست برای مرور تصمیمها و بی تصمیمیهایی که مستقیم یا غیرمستقیم بر زندگی بخشی از مهمترین نیروی اجتماعی کشور سایه انداختهاند؛ نیرویی که بار تولید، جابهجایی و تداوم زیست صنعتی کشور را بر دوش دارد، اما اغلب، نه در صدر اولویتها هستند و نه حتی در متن سیاستگذاریها.
از اعماق زمین تا لبه اسکلهها، کارگرانی هستند که حضورشان معمولاً تنها در سطر خبرهای تلخ و تیترهای اضطراری به چشم میآید. آنها نه اهل مطالبهگری پر سروصدا هستند و نه منتظر تجلیلهای رسمی، اما همانقدر که در زندگی روزمره ما نقش دارند، در حوادث نیز سهم میبرند؛ گاه تا پای جان.
در دل زمین؛ حادثهای که میشد رخ ندهد
سی و یک شهریور ۱۴۰۳ بود که معدن زغالسنگ معدنجو طبس شاهد یکی از مرگبارترین حوادث کارگری دهه اخیر بود. انفجار گاز متان در تونلهای B و C جان ۵۲ کارگر را گرفت و دهها نفر دیگر را مصدوم کرد. گزارشها نشان میدهد نه فرسایش تجهیزات و نه سختی ذاتی معدنکاری، بلکه ضعف تهویه و نادیدهگرفتن هشدارهای ایمنی، علت اصلی این فاجعه بودهاند.
این حادثه تنها یکی از دهها فاجعه مشابه است. در بهمن ۹۸، دو کارگر معدن بافق بر اثر گازگرفتگی جان باختند. نبود سیستمهای هشداردهنده، تجهیزات امدادی ناکارآمد و ضعف نظارتهای دورهای، در بسیاری از معادن ایران، به تهدیداتی دائمی تبدیل شدهاند که جان کارگران را در هر شیفت کاری تهدید میکنند.
بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، در سال ۱۴۰۲ بیش از ۱۲۰۰ حادثه شغلی در حوزه معدن ثبت شده که ۷۰ درصد آنها به دلیل نبود تجهیزات ایمنی کافی یا آموزش ناکافی رخ دادهاند.
معدنچیها اغلب با جانشان کار میکنند؛ در شیفتهای طولانی، در دل تاریکی، و با امید به بازگشت. اما وقتی سرنوشت آنها به تصمیمهایی وابسته میشود که نه در عمق زمین، بلکه از پشت میزهایی با فاصله زیاد گرفته میشوند، مسئولیتها باید دقیقتر و شفافتر بازخوانی شوند.
انفجاری که قلب بندر را سوزاند
اما فاجعه فقط در دل زمین رخ نمیدهد چون از سیاهی معدن تا آبی دریا، کارگرانی هستند که در هر محیط کاری، سهمی از بیتوجهی دارند.
ششم اردیبهشت، همین چند روز پیش بندر شهید رجایی بندرعباس مهمترین بندر تجاری کشور صحنه یکی از مهیبترین انفجارهای سالهای اخیر شد. انفجار یک مخزن آمونیاک در اسکله، جان بیش از ۷۰ نفر را گرفت، بیش از ۱۲۰۰ نفر را مجروح کرد و چند نفر را برای ناپدید ساخت.
بیشتر قربانیان، کارگران روزمزدی بودند؛ بدون قرارداد رسمی، بدون بیمه حتی بدون نامی در فهرستهای رسمی. کارگرانی که در سکوت کار میکردند و حالا، در سایه انفجار حتی نشانی از آنها در گزارشها نیست.
گزارشهای اولیه، دلیل حادثه را سهلانگاری در نگهداری مواد خطرناک و رعایتنکردن اصول ایمنی عنوان کردهاند. در بندری که بیش از ۸۰ درصد بار تجارت کشور از آن عبور میکند، چنین انفجاری صرفاً یک حادثه نیست؛ زنگ خطری است برای ساختاری که گاهی آنقدر نظارت را تکرار کرده که فراموش کرده چگونه باید عمل کند.
نه تجلیل، نه ناله؛ فقط بازنگری
این گزارش نه برای مظلومنمایی نوشته شده، نه به دنبال متهمسازی صرف است. کارگران معدن و بندر به دنبال سوگواری همیشگی نیستند. آنچه نیاز دارند، بازنگری واقعی در اولویتهاست. ایمنی کار، آموزش مستمر، تجهیزات بهروز، و قراردادهایی که در صورت حادثه آنها را به حاشیه نبرد که تمام اینها نه خواستههایی لوکس، بلکه حداقلهایی انسانیاند.
شاید وقت آن رسیده نهادهای مسئول، بهجای سخنرانیهای مناسبتی، سازوکار نظارتی کارآمد و پاسخگو تعریف کنند. سازوکاری که هر شیفت کاری، به آخرین شیفت یک زندگی تبدیل نشود.
اگر روز کارگر، فقط در تقویم بماند، فایدهای ندارد. اما اگر فرصتی برای بازنگری و اصلاح ساختارها شود، شاید بتوان گفت که جان آنهایی که در معدن طبس یا اسکله بندرعباس به خاک سپرده شدند، تنها خاک نشده است.
کد خبر
https://news.mofid-org.ir/?p=20392