
وبگاه خبری، تحلیلی هفته نامه سراسری مفید؛ خطبههای نماز جمعه تهران در سالروز شهادت امام صادق علیهالسلام
بیانات آیتالله خامنهای که در این فیلم مشاهده میکنید:
اولین مطلب اشارهاى به زندگى امام صادق علیهالصّلاهوالسّلام است. امام صادق در میان مردم مسلمان، به خصوص شیعیان، یک چهرهى کاملاً شناخته شده است. هم از لحاظ ابعاد معنوى، از لحاظ توحید، عرفان، زهد، اخلاص، عمل صالح، و همهى ممیزات یک انسان برجستهى از آل پیغمبر. و هم از لحاظ جنبههاى علمى، از لحاظ حدیث، تفسیر، و از دیدگاه شیعه معلم حقایق و آموزندهى اصلىترین مطالب راجع به اسلام و معلم فقه وسیع اسلام، به هزاران محدث و مفسر و فقیه زمان خود. از این جهات امام صادق علیهالصّلاهوالسّلام شناخته شده است و همهى اهل اسلام از شیعه و سنى دربارهى این بزرگوار، کتابها نوشتند و مطالبى نقل کردهاند.
اما یک بعد از شخصیت امام صادق شناخته نشده است و آن بعد مبارزات انقلابى و سیاسى امام صادق است. امام صادق از سال اولى که عهدهدار منصب امامت شد، یعنى سال ۱۱۴ هجرى تا لحظهى شهادت یعنى سال ۱۴۸ هجرى یک مبارزهى مستمر، دراز مدت، خستگىناپذیر را علیه حکام جائر زمان چه بنىامیه، چه بنى عباس دنبال کردند. در این مدت در حدود پانزده سال، شانزده سال مصادف با دوران بنى امیه بود. یعنى از سال ۱۱۴ تا سال ۱۳۰ که ۱۳۲، سال شروع حکومت بنىعباس است و آن دو سال آخر که دو سال بلبشوى حکومت اموى بود. شانزده، هفده سال امام صادق در دوران بنىامیه مبارزه کرد و چه مبارزهى دشوارى بود. اولین سالهاى این مبارزه مصادف بود با حکومت هشامبنعبدالملک که مقتدرترین خلفاى بنىامیه بود. قوى، مقتدر، شجاع و آنگاه فاسد، فاسق، فاجر، بدون تعهد به دین و اخلاق، مال دوست، ظالم، تمام خصوصیات یک پادشاه ستمگر و یک طاغیه در هشامبنعبدالملک جمع بود. و حکومت طولانى هشام که بیست سال طول کشید، تمام این دوران را با تلخى و سیاهى آمیخته بود. امام صادق در یک چنین دوران پر خفقان و دشوارى مبارزهى خودش را شروع کرد و مبارزهى امام صادق یک مبارزهى پنهانى بود. البته دربارهى مبارزات این بزرگوار اگر بخواهیم حرف بزنیم و مدارک و اسنادى را که در کتابها موجود است بیان کنیم، ساعتهاى متمادى وقت مىخواهد، من هم مىخواهم چند دقیقه بیشتر صحبت نکنم. بنابراین فقط اشاره مىکنم.
اوّلاً امام صادق تفکر انقلابى اسلامى را که پادشاهان اموى حاضر به تحمل آن نبودند در میان مسلمانها رایج کرد. به طورى که در سراسر جهان اسلام امام خودش در مدینه بود، در حجاز، در عراق، در خراسان، در سیستان، در یمن، در مصر، در تمام آفاق وسیع اسلامى کسانى بودند که معتقد به امامت امام صادق بودند و علاقمند به آن حضرت بودند و اسلام را از دیدگاه امام صادق مىشناختند و بس. اما امام صادق به این اکتفا نمىکرد. در میان این هزاران هزار انسانى که به او معتقد بودند و علاقمند بودند یک جمع کوچکى را، که یک تشکیلات پنهانى و مخفى را تشکیل مىدادند به وجود آورده بود، جمع شیعیان مخلص و فداکار. آنهایى را که اسرار امام صادق دست آنهاست، آنهایى که اگر پادشاهان و امراى بنىامیه آنها را مىشناختند، با بدترین وضعى به شهادت مىرساندند و در میان یاران امام صادق کسانى هستند که با همین وضع، با شدت، در زیر شکنجه جان سپردند بدون اینکه حاضر باشند کلمهاى از اسرار امام صادق را بیان کنند. اینها آن جمع شیعیان خاص بودند، اصحاب نزدیک. البته این جمع از زمان امیرالمؤمنین علیهالصّلاهوالسّلام سابقه دارد؛ از بعد از شهادت امیرالمؤمنین و از هنگام صلح امام حسن با معاویه من نشانههاى این جمع متشکل را که دور ائمه را مىگرفتند و کارهاى دشوار و حساس را انجام مىدادند دیدهام تا زمان حسینبنعلى علیهالسّلام و بعد در زمان امام سجاد و بعد زمان امام باقر اما گسترش این جمع در زمان امام صادق بود. البته امام صادق در رابطهى با این جمع با کمال تقیه رفتار مىکرد. دائماً به آنها سفارش مىکرد که اسرار او را برملا نکنند، افشا نکنند، حرفها را نزنند. بعضى خیال مىکنند اسرار امام صادق که مثلاً به معلبنخنیس یا دیگران، مىگوید آنها را نگویید، اینها اسرار الهى است. اسرار الهى را امام صادق چرا مخفى کند. اسرار الهى، احکام فقه، معارف گوناگون را امام صادق برملا مىکرد، پخش مىکرد، همه جا مىگفت، اما یک چیزهایى هم بودند که آنها را نباید کسى بداند، آنها همان چیزهایى بودند که در دل شیعیان امام صادق، شیعیان نزدیک، این امید را به وجود آورده بود که امام صادق قائمى است که قیام خواهد کرد و حکومت علوى را و حکومت آل محمد را برقرار خواهد ساخت و امام صادق در این مبارزهى طولانى، توفیقات زیادى داشت. وسیلهى از بین رفتن دستگاه حکومت بنىامیه، تلاش یاران امام صادق بود که البته بنىعباس به ناحق از آن بهرهبردارى کردند که اگر این بحث طولانی و مفصل را بخواهم بیان کنم، طول میکشد.
به همین اندازه اکتفاء میکنم که امام صادق در دوران بنىامیه با همهى آن شدت توانست تلاش خودش را ادامه بدهد و جمع یاران و دوستان خود را هر لحظه بیشتر کند. تا اینکه بنىعباس روى کار آمدند. دوران بنىعباس، دوران آزمایش سخت امام صادق بود؛ یعنى از دوران بنى امیه سختتر. زیرا بنىعباس، منصور عباسى، سفاح، برادر منصور و دیگر کسانى که دور و بر اینها بودند روزگارى در کنار امام صادق، با دستگاه بنىامیه مبارزاتى داشتند و چون خود آنها از بنىهاشم بودند خصوصیات و ویژگیهاى کار امام صادق و ائمه را مىشناختند و لذا سختگیرى مىکردند. امام صادق که در اواخر دوران بنىامیه این امکان را پیدا مىکرد که بیاید در منى در محشر عظیم مردم در منى بایستد و امامت خود را و استحقاق خلافت خود را به صداى بلند بیان بکند، در دوران بنىعباس این فرصت را هرگز پیدا نمىکرد و منصور عباسى و ابوالعباس سفاح که در زمان امام صادق این دو خلیفهى عباسى بودند، روزبهروز فشار را بر آن حضرت تنگتر و سختتر مىکردند و منصور بعد از آنى که مشخص شد که فعالیتها و تلاشهاى انقلابى امام صادق همچنان ادامه دارد به آن حضرت بارها فرمود که «قتلنى الله ان لم أقتلک» یعنى خدا مرا بکشد، اگر تو را نکشم. بارها به منزل امام صادق افرادى را فرستاد که آن حضرت را دستگیر کنند؛ حتى یکى دو مرتبه دستور داد که آن حضرت را بکشند، اما معنویت امام صادق و ابهت و متانت الهى و معنوى آن حضرت مانع شد تا اینکه بالاخره در سن ۶۵ سالگى، امام صادق را مسموم کرد و حضرت در مدینه، در میان فرزندان و دوستان خود شهید شدند و رحلت کردند و جهان اسلام داغدار شخصیت عظیم امام صادق شد. بنده به همهى برادرانى که توان تحقیق دارند، توصیه مىکنم که در زندگى این امام بزرگوار با این دید جدید، یعنى دید چهرهى تلاشگر و پرخاشجو و مبارزهگر امام صادق، یک نگاه بکنند بار دیگر این بزرگوار را از لابهلاى اخبار و روایاتى که در زندگى آن حضرت وارد شده است بشناسند. زندگى آن حضرت براى ما مردم مسلمان درس و اسوهى بسیار ارزنده و بزرگى است. ۱۳۶۲/۰۵/۱۴
https://news.mofid-org.ir/?p=19941