مقدمه:
حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)، شخصیتی بینظیر در تاریخ اسلام، همواره مورد تکریم و تجلیل ائمه اطهار (علیهم السلام) بودهاند.
ایشان، نماد ایثار، وفاداری، شجاعت و بصیرت هستند و در واقعه کربلا، با فداکاریهای بینظیر خود، جایگاه ویژهای در قلوب شیعیان یافتهاند.
حضرت عباس (علیه السلام) نه تنها مظهر برادری و وفاداری به امام حسین (علیه السلام) بودند، بلکه به عنوان “باب الحوائج” نیز شناخته میشوند و توسل به ایشان برای رفع مشکلات و برآورده شدن حاجات، همواره مورد توجه شیعیان بوده است.
ائمه معصومین (علیهم السلام) در کلام خود، به ابعاد مختلف شخصیت حضرت عباس (علیه السلام) اشاره کرده و فضائل و مناقب ایشان را برشمردهاند.
در زیارت ناحیه مقدسه، که از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منقول است، به ویژگیهای برجستهای چون مواسات و آخرتگرایی در مورد حضرت ابوالفضل (علیه السلام) اشاره شده است که نشان از جایگاه والای ایشان در نزد اهل بیت (علیهم السلام) دارد.
این مقاله، با بررسی روایات و زیارات وارد شده از ائمه اطهار (علیهم السلام)، به تبیین جایگاه و منزلت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) در نزد ایشان میپردازد و گوشههایی از فضائل بیشمار آن حضرت را نمایان میسازد.
امید است این نوشتار، بتواند گامی هرچند کوچک در جهت شناخت بیشتر این شخصیت بزرگوار و الگوبرداری از ایشان باشد.
بررسی فضائل حضرت عباس (ع) از منظر و کلام ائمه اطهار (ع)
حضرت عباس در کلام حضرت رسول صلی الله علیه و آله
در کتاب الکبریت الاحمر[۱] آمده است که در رویایی صادقه ، حضرت رسول صلی الله علیه و آله به حضرت عباس علیه السلام فرمودند :
«أقرّالله عینک ، فأنتَ بابُ الحوائج وَ اشفَع لمَن شئتَ» :خداوند چشمت را روشن گرداند ، تو باب الحوائج هستی ، از هر که خواستی شفاعت کن . [۲]
نکات:
خدا قاضى الحاجات است، نه باب الحوائج، باب، راه رسیدن به مقصود است، و غایت، خدا است و طریق غیر از غایت است.
اصولاً مقصود از باب الحوائج این است که انسان به روح والاى این امام متوسل شود و از او درخواست دعا کند تا خدا بر اثر استجابت دعاى او، حاجت او را برآورده کند. پیامبر در حقیقت، باب الحوائج بود، مردم کلیه مشکلات را با او در میان مى نهادند. پیامبر الهى در حد امکان، نیازهاى آنها را برطرف مى کرد.
سالار شهیدان در کلام خود، به مردم سفارش مى دهد که اگر فردى، حاجتى را از شما خواست، شما دربرآورده کردن آن کوتاهى نکنید و مى فرماید:
«اعلموا إنّ حوائج الناس إلیکم من نعم الله علیکم فلا تملّوا النعم فتتحولَ إلى غیرکم». [۳]«یکى از نعمت هاى خدا نیازهاى مردم به سوى شماست، پس از نعمت هاى خدا خسته و دلگیر نشوید که از شما گرفته مى شود و بهدیگرى سپرده مى شود».
توسل به اولیاء الهى، درخواست دعا از آنان جز تمسک به اسباب معنوى نیست، و وصف «باب الحوائج» جز این معنى دیگرى ندارد.
خداوند متعال تنها قاضی الحاجات و برآورده کننده نیازهاست و هیچ کس دیگری نمیتواند به طور مستقل حاجتی را برآورده کند. اما این موضوع منافاتی با توسل به اولیاء الهی و درخواست دعا از آنها ندارد.
در واقع، توسل به اولیاء الهی به معنای درخواست از آنها برای دعا به درگاه خداوند است و این کار نه تنها اشکالی ندارد، بلکه در روایات و احادیث نیز به آن توصیه شده است
.
توسل به اولیاء الهی و درخواست دعا از آنها، تنها یکی از راههای رسیدن به حاجات و رفع مشکلات است و نباید آن را به عنوان تنها راهکار و یا جایگزینی برای تلاش و کوشش در نظر گرفت. انسان باید همواره در کنار توسل به خداوند و اولیاء الهی، تمام تلاش خود را برای رسیدن به اهداف و حل مشکلات به کار گیرد
.
عنوان باب الحوائج
گرچه به اعتقاد شیعیان به همه معصومین میتوان متوسل شد، اما عنوان باب الحوائج اغلب برای سه نفر از معصومین بهکار میرود:
۱- امام موسی کاظم (ع)، هفتمین امام شیعیان و نهمین تن از چهارده معصوم (ع).
۲- حضرت ابالفضل العباس (ع)، برادر امام حسین (ع) و یکی از برجستهترین شخصیتها در قیام کربلا.
۳- حضرت علی اصغر (ع)، طفل شیرخواره امام حسین (ع) که در روز عاشورا به شهادت رسید.
این سه شخصیت در فرهنگ شیعی به عنوان «باب الحوائج» مشهور هستند، و علت آن این است که هیچ توسل کنندهای در برآورده شدن حاجتش از ایشان ناامید نشده است. «آیت الله مجتبی تهرانی»، مجتهد شیعی، علاوه بر این سه حضرت، رقیه (س) را نیز باب الحوائج میداند.
علت انتساب این لقب به این افراد، این اعتقاد است که توسل به این افراد برای رسیدن به حاجتها بسیار مؤثر است، اما ظاهراً در روایات و یا منابع دلیل خاصی بر اینکه این لقب به این افراد اختصاص داده شده باشد وجود ندارد.
اولین سندی که چنین عبارتی را درباره امام کاظم (ع) به کار برده است ابنشهرآشوب (۴۸۸/۹ – ۵۸۸ ق) در کتاب مناقب است:
و دفن ببغداد بالجانب الغربی- فی المقبره المعروفه بمقابر قریش من باب التین- فصارت باب الحوائج. [۴]و او در منطقه غربی بغداد، در مقبره معروف به قبرستان قریش در نزدیکی باب التین، دفن شد و قبر او به «باب الحوائج» تبدیل شد.
علامه مجلسی در بحار الانوار همین عبارت را در توصیف امام کاظم(ع) آورده است. [۵] در منابع اهل سنت نیز به شهرت امام کاظم به باب الحوائج اشاره شده است.
برای مثال ابن حجر هیتمی (متوفای ۹۷۴ق) مینویسد: «وی به سبب گذشت و بردباری بسیارش، کاظم نامیده شد و در نزد عراقیان به باب قضاء الحوائج عندالله [ یعنی درِ برآوردنِ نیازها نزد خدا ] معروف بود ». [۶]
شبلنجی از علمای شافعی نیز به شهرت این صفت در میان مردم عراق اشاره کرده است:
:: کاظم [ ع ] امام بزرگواری بود… و او در نزد مردم عراق به باب الحوائج الی الله معروف بود و این لقب به علت برآورده شدن حاجات کسانی است که به او متوسل میشوند. [۷]
امروزه در بین مردم و بهویژه در روضهها و مداحیها، علاوه بر امام کاظم (ع) به حضرت عباس (ع) و علی اصغر نیز باب الحوائج گفته میشود. طبق عقاید شیعیان میتوان به تمام اهل بیت (ع) توسل کرد و از طریق آنها به درگاه خداوند دعا کرد؛ اما معروفشدن این اشخاص به باب الحوائج به علت تجربه عامه شیعه از برآوردهشدن حاجات از طریق توسل به این افراد است.
حضرت عباس در کلام امیرالمومنین علی علیه السلام
در معالی السّبطین آمده است که در آن هنگام که مولا علی علیه السلام در بستر شهادت بودند ، عباس را طلبید و او را به سینه اش چسبانید و فرمود :
” وَلَدی وَ سَتَقرّ بک فی یوم القیامه ” به زودی چشمم در قیامت به وسیله ی وجود تو روشن می شود . همچنین فرمودند :” أذا کانَ یومَ عاشورا وَ دَخَلتَ المَشرعه إیاک أن تَشربَ الماء وَ أخوک الحُسین عطشان “[۸]
هرگاه روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه آب وارد شدی ؛ مبادا که از آب بنوشی در حالی که برادرت حسین ، تشنه است .
وهمه می دانیم که حضرت قمر بنی هاشم به این وصیت چه زیبا عمل کردند ، تا آنجا که فرمودند :” وَالله لا أذوقُ الماءَ وَ سیدی الحَسینَ عطشانا “:سوگند به خدا از آب نمی چشم ، با اینکه آقایم حسین تشنه است
نکته:
آیت الله جوادی آملی می ففرمایند: وجود مبارک قمربنی هاشم به اجازه امام زمانش حرکت کرد که برود، آب بیاورد. حالا تا به شریعه فرات برسد، این موکّلان را کنار بگذارد؛ همان پسر علی را می خواست که این کار را بکند!! بالاخره رفت.
وارد شریعه شد؛ یعنی با اسب هم می توانستند بروند، پیاده هم می توانستند بروند که شریعه بود، یعنی گدار نرم بود. بخشی از پاهای اسب را هم آب گرفته، دستان مبارک قمر بنی هاشم هم به آب رسیده؛ این می خواهد ( درس ایثار ) بدهد؛ یعنی قرآن که وحی خداست، آن را در کربلا تجلی بدهد.
در قرآن کریم فرمود: پدر قمر بنی هاشم، پدر حسین بن علی وجود مبارک امیرالمومنین، مادر حسین بن علی فاطمه زهرا، خود حسین بن علی، برادرش حسن بن علی (علیهما الصّلاه و السّلام)، (و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً). [۹]
اینها روزه گرفته بودند، بالاخره گرسنه بودند، تشنه بودند؛ در هنگام افطار یک اسیری، مسکینی، یتیمی رسید؛ اینها سهمیه افطاریه خودشان را به اینها داده بودند، این می شود ایثار . (و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه). [۱۰]
(( خصاصه )) یعنی فقر، یعنی انسان نیازمند آن مختصات خود را، آن که مربوط و اختصاص به او دارد، او را به دیگری بدهد؛ این را (خصاصه) می گویند، (یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه).
وجود مبارک امیرالمومنین، فاطمه زهرا، امام حسن، امام حسین (علیهم الصّلاه و علیهم السّلام) خصاصه و آن که نیاز اولیه اینها را بر طرف می کرد را در سه شب به یتیم و مسکین و اسیر دادند؛ این پیام قرآن است برای اوحدی از انسانها. این می شود (ایثار) که سهم خود را بدهند.
انسان اگر یک لحظه صبر بکند، دو قطره آب بخورد، بالاخره یک مقدار وقت صرف می کند و یک ناهماهنگی بین او و بین سائر تشنه هاست. گفتند وجود مبارک قمر بنی هاشم دست را زیر آب برد، از این آب استفاده نکرد که خودشان بنوشند؛
حضرت با مشک پر آب از شریعه فرات برگشت. شعار قمر بنی هاشم این است که فرمود: من عباس بن علی هستم؛ اگر دست راست مرا قطع کردید، من نه از دینم و قرآنم دست بر می دارم، نه از امامم! (و الله ان قطعتم یمینی / انّی احامی ابداً عن دینی / و عن امام صادق الیقین ) [۱۱]. این معنای یاد خدا بودن در مساله جبهه است. [۱۲]
حضرت عباس در کلام حضرت زهرا علیها السلام
روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود ، پیامبر صلوات الله علیه و علی آله به مولا علی علیه السلام می فرمایند که به زهرا بگو ، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که :
یا امیر المؤ منین کفانا لاحل هذا المقام الیدان المقطوعتان من ابنى العباس: اى امیر مؤ منان ، براى مادر مقام شفاعت ، دو دست بریده پسرم ، عباس ، کافى است . [۱۳]
نکته:
حضرت حجه الاسلام و المسلمین (آقاى حاج سیّدمحمد تقى حشمت الواعظین طباطبائى قمى ) داستانى را از (آیت الله العظمى مرعشى نجفى قدس سره ) اینچنین نقل فرمود:
یکى از علماى نجف اشرف ، که مدّتى در قم آمده بود، براى من چنین نقل کرد که : من مشکلى داشتم به مسجد جمکران رفتم درد دل خود را به محضر (حضرت بقیه
الله حجهّبن الحسن العسکرى امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) عرضه داشتم و از وى خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.
براى همین منظور بکرّات به مسجد جمکران رفتم ولى نتیجه اى ندیدم . روزى هنگام نماز دلم شکست و عرضکردم : مولاجان ، آیا جایز است که در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگرى متوسل شوم ؟ شما امام من مى باشید، آیا زشت نیست با وجود امام حتّى به (علمدار کربلا قمربنى هاشم (ع )) متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم ؟!
از شدت تاثر بین خواب و بیدارى قرار گرفته بودم . ناگهان با چهره نورانى قطب عالم امکان (حضرت حجّت بن الحسن العسکرى عجل الله تعالى فرجه الشریف ) مواجه شدم .
بدون تامل به حضرتش سلام کردم .حضرت با محبت و بزرگوارى جوابم را دادند و فرمودند: (نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمى شوم به علمدار کربلا متوّسل شوى ، بلکه شما را راهنمائى هم مى کنم که به حضرتش چه بگویى .
چون خواستى از (حضرت ابوالفضل (ع )) حاجت بخواهى ، این چنین بگو: (یا اباالغوث ادرکنى ) اى آقا پناهم بده .) [۱۴]
حضرت عباس در کلام امام حسین علیه السلام
۱- ابو مخنف و دیگران روایت کرده اند که: عمر سعد روز نهم محرم بر سپاه خود فریاد زد: اى لشکریان خدا سوار شوید! شما را به بهشت مژده باد! سپاهیان سوار شده و به حرکت در آمدند. این حادثه پس از نماز عصر رخ داد، در
حالى که حسین علیه السّلام مقابل خیمه اش با تکیه بر شمشیر سر بر زانو نهاده بود، خواب خفیفى بر حضرتش عارض گردید، زینب که صداى هیاهوى سپاه دشمن را شنید به حسین علیه السّلام نزدیک شد و عرضه داشت: برادر! مگر صداى هیاهوى سپاه دشمن را که نزدیک شده نمى شنوى؟
حسین علیه السّلام سرش را بالا گرفت و ماجراى رؤیایى که رسول خدا را در آن دیده و امام را به سوى خود فراخوانده بود، براى خواهرش بازگو نمود. زینب سیلى به صورت خود زد و گفت: یا ویلتاه! واى بر من.
حضرت به او فرمود: «خواهرم! جاى ناراحتى نیست، ساکت باش، خداى رحمان تو را مشمول رحمت خویش گرداند». «سپس عباس علیه السّلام به امام عرضه داشت: برادر! دشمن به شما نزدیک مى شود، امام علیه السّلام بپاخاست و سپس فرمود:
«یا عباس! ارکب بنفسى أنت، حتّى تلقاهم فتقول لهم: مالکم؟ و ما بدا لکم؟ و تسألهم عمّا جاء بهم». «فدایت شوم عباس! سوار بر مرکب شو و نزد آنان برو و از آن ها بپرس چه مى خواهید؟ چه تصمیمى دارید؟ بپرس به چه انگیزه اى بدین جا آمده اند؟».
عباس علیه السّلام به اتفاق بیست تن سوار از جمله زهیر و حبیب نزد آنان شتافت و بدانان فرمود: شما را چه مى شود؟ چه تصمیمى دارید و چه مى خواهید؟
در پاسخ گفتند: از عبید اللّه فرمان آمده که از شما بخواهیم به اطاعت وى درآیید و یا با شما بجنگیم. عباس علیه السّلام بدانان فرمود: شتابزده عمل نکنید تا برگردم و پیام شما را به ابا عبد اللّه علیه السّلام برسانم. آنان توقف کردند و گفتند:
مى توانى با حسین دیدار کنى و او را در جریان امر قرار دهى و پاسخ وى را به اطلاع ما برسانى. عباس علیه السّلام بازگشت و اسب خویش را به حرکت درآورد تا نزد حسین علیه السّلام رسید و او را از ماجرا آگاه ساخت.
همراهان عباس علیه السّلام در این فاصله با سپاهیان دشمن سخن مى گفتند تا این که عباس علیه السّلام سوار بر مرکب به سرعت از راه رسید و بدان ها پیوست و فرمود:
مردم! ابا عبد اللّه علیه السّلام از شما درخواست مى کند که امشب را به جایگاه خود بازگردید تا در این قضیه بیندیشد؛ زیرا در این زمینه میان شما و آن حضرت، گفتگویى صورت نگرفته است.
فردا، بامدادان که با یکدیگر دیدار مى کنیم یا به خواسته شما راضى مى شویم و به آن تن در مى دهیم و یا تمایل نشان نداده و آن را نمى پذیریم.
راوى مى گوید: عباس علیه السّلام با این سخنان مى خواست آن شب، آنان را از رویارویى با حسین علیه السّلام بازگرداند تا حضرت دستورات لازم را صادر و سفارشات خویش را به اهل بیتش توصیه نماید. به همین دلیل امام حسین علیه السّلام به عباس فرمود:
«یا أخى! إن استطعت أن تؤخّرهم هذه العشیّه الى غدوه و تدفعهم عنّا لعلّنا نصلّى لربّنا اللیله و ندعوه و نستغفره، فهو یعلم أنّى قد کنت احبّ الصلاه له و تلاوه کتابه و کثره الدعاء و الاستغفار».
«برادر! اگر توانستى امشب را تا فردا از آنان مهلت بگیر و آن ها را برگردان تا امشب براى خدا نماز بگذاریم و او را بخوانیم و به درگاهش استغفار نماییم؛ چرا که او مى داند من نماز، تلاوت قرآن، دعا و استغفار زیاد را دوست دارم».
عباس علیه السّلام آنچه را امام فرموده بود به آنان گوشزد کرد:
عمر سعد به شمر گفت: نظرت چیست؟ شمر گفت: نظر تو چیست؟ تو فرمانده سپاهى و نظر، نظر تو است.
عمر سعد گفت: من تصمیم دارم نظر ندهم. و سپس رو به مردم کرد و گفت: مردم! نظر شما چیست؟
عمرو بن حجّاج گفت: سبحان اللّه! به خدا سوگند! اگر این افراد اهل دیلم نیز بودند و چنین درخواستى از تو داشتند، سزاوار بود بدانان پاسخ مثبت دهى.
قیس بن اشعث گفت: خواسته آنان را نپذیر، به جانم سوگند! بامداد فردا با تو به نبرد برمى خیزند.
عمر سعد گفت: به خدا سوگند! اگر مى دانستم آنان دست به چنین کارى مى زنند، امشب را به آنان مهلت نمى دادم و سپس به مردى دستور داد خود را به حسین علیه السّلام برساند به گونه اى که صدایش را بشنود و اعلان کند که:
شما را تا فردا مهلت دادیم، اگر تسلیم شدید شما را نزد ابن زیاد خواهیم برد و اگر سر برتافتید، دست از شما برنخواهیم داشت. [۱۵]
۲- در مقام و منزلت ایشان در نزد برادران معصوم خویش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) همین بس که در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد.
و در رأس آنها عمر بن سعد شروع به دادوفریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود: برادر جان، جانم به فدایت! سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سؤال کن که به چه منظور آمدهاند و چه میخواهند.[۱۶]
در این ماجرا دو نکته مهم وجود دارد یکی آنکه امام به حضرت عباس میفرماید: من فدایت شوم. این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد، زیرا امام معصوم العیاذ بالله سخنی بیمورد و گزاف نمیگوید و نکته دوم آنکه، حضرت بهعنوان نماینده خود عباس (ع) را به اردوی دشمن میفرستد.
روز عاشورا هنگامیکه حضرت عباس (ع) از اسب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند: «الان انکسر ظهری و قلت حیاتی» یعنی (اکنون پشتم شکست و چارهام کم شد). این جمله بیانگر اهمیت حضرت عباس (ع) و نقش او در پشتیبانی از امام حسین (ع) است.
حضرت عباس (ع) فرزند کسی است که آیه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله»[۱۷] در شانش نازل شده است.
نکات:
۱- آثار برادری ایمانی
برادری ایمانی آنچنان در آموزههای اسلامی قوی و نیرومند است که قرآن دستور میدهد اگر مسلمانی مسلمان دیگری را به قتل رساند بهتر آن است که اولیای دم به سبب علقه ایمانی و برادری دینی و ایمانی از خون قاتل درگذرند و وی را عفو کنند.[۱۷]
بر این اساس مؤمنان در بینش و نگرش قرآنی از برادری ایمانی برخوردار میباشند که از علقه و رابطه خونی و سببی قویتر است.[۱۹] این برادری مبتنی بر ایمان و الفتی است که خداوند در دلهایشان انداخته است.[۲۰] که با صرف تمام سرمایههای زمینی دستیافتنی نیست.[۲۱]
از مهمترین حقوقی که برادر دینی بر برادر ایمانی خود دارد یاریرساندن در مشکلات و سختیها است.[۲۲] بهگونهای که پیامبر (ص) برادران ایمانی را همانند اعضای یک پیکر میداند که اگر عضوی به درد آید ،دیگر عضوها را قرار نمیماند و اگر یکی تب کند همه اعضا تب میکنند. رنج یکی رنج همگی و آسایش یکی آسایش همگی به شمار میآید.[۲۳].
ازاینرو مومن همیشه در فکر برادر ایمانی است[۲۴] و میکوشد تا گرفتاریهایش را برطرف سازد.[۲۵] و شکم او را سیر کند و نگذارد تا گرسنه سر به بالین گذارد.[۲۶]
همچنین میکوشد تا درگیریها و مشاجرات میان او با دیگر برادران دینی را برطرف سازد.[۲۷] و در جنگ میان ایشان صلح برقرار کند.[۲۸] و درصورتیکه حقی از برادری سلب شد و متجاوز کوتاه نیامد به مقاتله او برود و حق برادر دینی خویش را باز پس گیرد. در حق برادر دینیاش کوتاهی نکند و از کارهای زیانآور پرهیز نماید.[۲۹]
امیرمومنان (ع) حضرت عباس را در خردسالی با کوزهای آب دید درحالیکه آب از کوزه سرازیر شده و بر بدنش میریخت. حضرت از وی پرسید: برای چه کسی آب میبری؟ گفت: این آب را برای ابیعبدالله (ع) میبرم. آن حضرت (ع) دمی گریست
موارد ذکرشده نمونههایی از حقوق برادری ایمانی است که در قرآن بدان پرداختهشده است. برخی از جزئیات این کلیات نیز در روایات بهویژه رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام بهتفصیل آمده است که این مقام جای ذکر آنها نیست.
۲- آثار برادری ایمانی
از آثار برادری ایمانی که قرآن برمیشمارد میتوان به اجتناب از غیبت[۳۰] و استغفار و طلب مغفرت در حق وی در هنگام دعا[۳۱] اصلاح میان مؤمنان هنگام مشاجره و اختلاف[۳۲] رعایت حقوق ایشان بهطور کامل[۳۳] حسن معاشرت[۳۴] و گذشت و عفو[۳۵] اشاره کرد.
۳- ابوالفضل عباس (ع) مظهر برادری
با نگاهی کوتاه به زندگانی پرفراز و برجسته ابوالفضل عباس (ع) میتوان وی را بهعنوان اسوه کامل و مظهر تمام برادری دانست. ازاینروست که در نزد مردمان، بهعنوان الگوی برادری شناخته شده است.
آن حضرت از همان آغاز کودکی در حق برادران خویش حقوقی را که قرآن و روایات برشمردهاند به بهترین وجه بهجا میآورد.
در روایتی است که امیرمومنان (ع) حضرت عباس را در خردسالی با کوزهای آب دید درحالیکه آب از کوزه سرازیر شده و بر بدنش میریخت. حضرت از وی پرسید:
برای چه کسی آب میبری؟ گفت: این آب را برای ابیعبدالله (ع) میبرم. آن حضرت (ع) دمی گریست و گفت: شما در کربلا همین کار را برای فرزندم انجام میدهی درحالیکه تشنه است و با تشنگی جان میدهد و به شهادت میرسد.[۳۶] عباس (ع) در تمامی جنگها در کنار پدر و برادران خویش بود و مردانه ازامام حسن علیهالسلام دفاع میکرد.
امام علی (ع): همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و بهسان نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا میگیرد، از من معارف فراگرفت.
حضرت عباس در کلام امام سجادعلیه السلام
از امام زین العابدین علیه السّلام روایت شده که آن حضرت روزى چشمش به عبید اللّه فرزند عباس بن على علیه السّلام افتاد، اشک از چشمانش جارى شد و سپس فرمود:
«ما من یوم أشدّ على رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم من یوم احد، قتل فیه عمّه حمزه بن عبد المطّلب أسد اللّه و أسد رسوله، و بعده یوم موته، قتل فیه ابن عمّه جعفر بن أبی طالب، و لا یوم کیوم الحسین علیه السّلام ازدلف إلیه ثلاثون ألف رجل. یزعمون أنّهم من هذه الامّه، کل یتقرّب إلى اللّه عزّ و جلّ بدمه، و هو یذکّر هم باللّه فلا یتّعظون حتى قتلوه بغیا و ظلما و عدوانا».
«بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روزى دشوارتر از روز احد وارد نشد که در آن عمویش حضرت حمزه بن عبد المطّلب شیر خدا و رسول او، به شهادت رسید و پس از آن، روز موته که پسر عمویش جعفر بن أبی طالب، شربت شهادت نوشید و روزى مصیبت بارتر از روز شهادت حسین وجود ندارد؛.
سى هزار مرد جنگى که ادعاى مسلمانى داشتند بر او حمله ور شدند، هر یک از آنان با ریختن خون آن حضرت، در پى تقرّب به خداى عزّ و جلّ بود، حسین علیه السّلام آنان را پند و موعظه مى کرد ولى پذیرا نمى شدند، تا سرانجام از سر جور و جفا و دشمنى، وى را به شهادت رساندند».
سپس امام سجاد علیه السّلام فرمود: «رحم اللّه العبّاس فلقد آثر و أبلى، و فدى أخاه بنفسه حتّى قطعت یداه، فأبدله اللّه عزّ و جلّ منهما جناحین یطیر بهما مع الملائکه فى الجنّه کما جعل لجعفر بن أبی طالب علیه السّلام و أنّ للعباس عند اللّه تبارک و تعالى منزله یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامه».
«خداوند عباس علیه السّلام را مشمول رحمت خویش گرداند؛ او از خود ایثار و از خودگذشتگى نشان داد و از عهده امتحان الهى بر آمد؛ جان خود را فداى برادر نمود تا آنجا که دست هاى مبارکش از پیکر جدا شد، خداى عزّ و جلّ عوض دست ها به او دو بال عنایت فرمود که به وسیله آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز مى کند،.
چنان که به جعفر بن أبی طالب نیز دو بال عطا فرمود، عباس علیه السّلام در پیشگاه خداى تبارک و تعالى از مقام و جایگاهى برخوردار است که همه شهدا در روز قیامت به مقامش رشک مى برند».[۳۷]
حضرت عباس در کلام امام صادق علیه السلام
مفضل بن عمر روایت کرده از امام صادق علیه السّلام که فرمود: «کان عمّنا العبّاس بن علىّ نافذ البصیره، صلب الایمان، جاهد مع أبى عبد اللّه علیه السّلام و أبلى بلاء حسنا و مضى شهیدا».
عموى ما عباس، بصیرت عمیقى داشت و ایمان محکمى، با ابا عبد اللَّه (ع) جهاد کرد و خوب امتحان داد و به شهادت رسید. [۳۸]
و در زیارتنامه می فرمایند:….أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْکُلْ وَ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَى بَصِیرَهٍ مِنْ أَمْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِینَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیِّینَ ۰۰۰
شهادت می دهم که (هرگز)کوتاهی نکردی و شانه خالی نکردی (از یاری دین خدا)و تو این راه را با بصیرت کامل رفتی و از نیکان پیروی کردی و از پیامبران متابعت نمودی. [۳۹]
حضرت عباس (ع) در کلام امام هادی علیه السلام
در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه امام هادی علیه السلام از زبان آن حضرت چنین می خوانیم: «سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرالمؤمنین؛ آن که با کمال مواسات و ایثار و برادری، جانش را نثار برادرش حسین علیه السلام کرد؛ آن که دنیا را وسیله آخرت قرار داد؛ آن که خود را فداکارانه فدای برادر نمود؛ آن که نگهبان دین و سپاه حسین علیه السلام بود؛ آن که تلاش بسیار برای آب رسانی به لب تشنگان نمود؛ آن که دو دستش در راه خدا قطع شد».
حضرت عباس در کلام امام زمان عجل الله تعالی فرجه
در زیارتنامه منسوب به حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف مى خوانیم :السلام على العباس بن امیر المؤ منین المواسى اخاه بنفسه الآخذ لغده من امسه الفادى له الواقى الساعى الیه بمائه المقطوعه یداه
سلام بر عباس فرزند امیر المؤ منین علیه السلام که جانش را در راه مواسات با برادرش تقدیم نمود، دنیایش را در راه تحصیل آخرت صرف کرد و جانش را براى حفاظت از برادرش قربانى ساخت … [۴۰]
نکات:
بهترین منبع برای شناخت شخصیت قمر بنی هاشم علیه السلام (عباس بن علی)، سخنان امامان معصوم علیهم السلام درباره ایشان است؛ از جمله: زیارتنامه های مأثوره، مرجع اساسی برای آگاهی یافتن از امتیازات و ویژگیهای آن حضرت است.
برای ایشان چند زیارت نامه مأثوره وجود دارد. یکی هنگامی که امام صادق علیه السلام به زیارت مرقد عموی خویش، حضرت ابوالفضل علیه السلام، رفتند و به ابوحمزه ثمالی املاء فرمودند.
امام زمان عجل الله تعالی فرجه نیز خطاب به «ابومنصور بن عبدالمنعم بن نعمان بغدادی» زیارتنامه ای را برای شهیدان کربلا نوشتند که به زیارت ناحیه مقدسه ویژه زیارت شهیدان کربلا مشهور است.
در فرازی از این زیارتنامه درباره حضرت ابوالفضل علیه السلام آمده است: «السَّلَامُ عَلَی أَبی الْفضْلِ الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الْمُوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ الآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ الْفَادِی لَهُ الْوَاقِی السَّاعِی إِلَیْهِ بِمَائِهِ الْمَقْطُوعَه یَدَاه لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلِیهِ یَزِیدَ بْنَ الرُّقَادِ وَحَکِیمَ بْنَ الطُّفَیْلِ الطَّائِی.
سلام بر عباس، فرزند امیرمؤمنان که جان خویش را در راه برادرش داد و از دیروزش برای فردایش توشه برگرفت. در راه برادر جانبازی کرد و خود را فدایش کرد. از او حفاظت نموده، خود را سپر بلایش ساخت و برای او آب آورد تا [آنکه] دستهایش قطع شدند. خداوند قاتلانش، یزید بن رقّاد و حکیم بن طفیل طائی را لعنت کند».
مواسات و جانبازی و آخرتگرایی
در این زیارتنامه بسیار مهم، با ارزش و روشنگری که از ناحیه مقدسه صادر گشته، برخی امتیازات حضرت اباالفضل علیهالسلام یادآوری شده است. متن این زیارت سندی مکتوب از حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجه درباره ابعاد شخصیتی ایشان است.
مواسات به معنای کمک، همیاری، همکاری و مساعدت است. در این زیارتنامه، حضرت ابوالفضل سلاماللهعلیه با وصف زیبای «الْمُوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ» ستوده شده و امام زمان عجلاللهتعالیفرجه بر ایشان درود فرستادهاند.
مواسات با جان، بالاترین و باارزشترین نوع مواسات است و فراتر از مواسات یا کمک مالی، زبانی، قلمی و قلبی میباشد. این سطح از ایمان و وفاداری در حضرت اباالفضل علیهالسلام بینظیر است.
البته این ارتباط صمیمی و عارفانه، متقابل بود. در فرمان امام حسین علیهالسلام به حضرت عباس برای گفتوگو با دشمنان به منظور گرفتن مهلت تا روز عاشورا، آمده است: «یَا عَبَّاسُ ارْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ یَا أَخِی؛ ای عباس، برخیز جانم فدایت ای برادر». دقت در این کلام امام معصوم علیهالسلام، جایگاه بلند و بینظیر حضرت عباس سلاماللهعلیه را آشکار میکند.
امام زمان عجلاللهتعالیفرجه در این زیارتنامه صفت: «الآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ؛ از دیروز برای فردایش توشه برداشت» را برای حضرت عباس سلاماللهعلیه آوردهاند. آخرتگرایی نشانه معرفت بالا و دنیاشناسی عمیق است.
نتیجه:
حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)، شخصیتی جامع و الگویی کامل برای تمام بشریت هستند. ایشان، در کلام ائمه اطهار (علیهم السلام)، به عنوان نمادی از ایثار، وفاداری، شجاعت، بصیرت و ولایتمداری معرفی شدهاند.
فداکاریهای ایشان در کربلا، به ویژه در ماجرای آب رساندن به خیمههای تشنه، اوج ایثار و وفاداری آن حضرت را به نمایش میگذارد.
ائمه معصومین (علیهم السلام) با تجلیل از مقام والای حضرت عباس (علیه السلام)، ایشان را به عنوان الگویی برای تمام شیعیان معرفی کردهاند. شناخت و پیروی از سیره و فضائل آن حضرت، میتواند راهنمای انسانها در مسیر رسیدن به کمال و سعادت باشد.
پی نوشت:
۱.در مورد کتاب “کبریت احمر فی شرائط المنبر” که در آن به رویای صادقه حضرت رسول (ص) درباره حضرت عباس (ع) اشاره شده است، این کتاب و مطالب آن مورد تأیید همه علمای شیعه نیست و برخی از آنها در مورد صحت و اصالت آن تردید دارند. بنابراین، نمیتوان به طور قطعی به این روایت استناد کرد.
۲. شیخ محمدباقر قائنی بیرجَندی معروف به محدث بیرجندیL کبریت احمر فی شرائط المنبر (کتاب)
۳. مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص ۳۶۹.
۴.ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۴۳۷ .
۵.بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر،ج۴۸ ص۷
۶.الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، ابن حجر هیتمی، مکتبه القاهره، بیتا، ص۲۰۳.
۷.نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، مؤمن الشبلنجی، ص۳۳۱.
۸. محمدمهدی حائری مازندرانی (۱۳۰۲-۱۳۸۵ق)معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (کتاب)
۹.سوره انسان / آیه ۸
۱۰. سوره حشر / آیه ۹
۱۱ بحار الانوار / جلد ۴۵ / صفحه ۴۰
۱۲. سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم. آمل ؛ حسینیه هدایت _ ۱۳۸۲/۱۲/۰۹ –
۱۳. معالی السبطین ، جلد ۱ ، صفحه ۴۱- چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام جلد اولص ۱۶
۱۴.چهره درخشان قمر بنى هاشم (ع ) ص ۴۱۹
۱۵.سلحشوران طف، ترجمه إبصار العین ،ص:۷۴
۱۶. البلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۳/۳۹۱-۳۹۳؛ انساب الاشراف، ۳/۱۸۴-۱۸۵
۱۸. بقره-۲۰۷
۱۹. بقره آیه ۱۷۸
۲۰.حجرات آیه ۱۰
۲۱. انفال آیه ۶۳
۲۲. همان
۲۳. بقره آیه ۲۲۰
۲۴. بحارالانوار ج ۵۸ ص ۱۵۰
۲۵.همان ج ۲۱ ص ۵۷
۲۶.وسایل الشیعه ج ۱۶ ص ۳۳۶
۲۷.کافی ج ۲ ص ۶۶۸
۲۸. حجرات آیه ۱۰
۲۹. حجرات آیه ۹
۳۰. حجرات آیات ۹ تا ۱۲
۱۲. حجرات آیه ۱۲
۳۱. حشر آیه ۱۰
۳۲. حجرات آیه ۱۰
۳۳.توبه آیه ۱۱
۳۴. بقره آیه ۲۲۰
۳۵. بقره آیه ۱۷۸
۳۶. نقل به مضمون از الخصائص العباسیه
۳۷.سلحشوران طف، ترجمه إبصار العین ،ص:۷۱
۳۸.در کربلا چه گذشت ،ص:۴۱۷
۳۹.کلیات مفاتیح الجنان،زیارت حضرت عباس علیه السلام
۴۰.چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام جلد اول ص ۱۷
منابع:
https://www.abdulazim.com/fa/node/1888#portlet-mosts-visited
https://www.alef.ir/news/3990607077.html?show=text
https://www.jahannews.com/report/738301
https://rasekhoon.net/media/show/1609719
https://www.mehrnews.com/news/4277056
https://www.mehrnews.com/news/2073649
https://www.karbobala.com/articles/info/955
https://www.rouydad24.ir/fa/news/345081
https://www.irna.ir/news/84827866
https://www.yjc.ir/fa/news/6506880
https://fa.wikifeqh.irباب الحوائج
https://isu.ac.ir/content/11693
https://hadith.net/post/74076